رمان عاشقانه ی بسیار زیبا بنام پسر غیرتی + دانلود
نام رمان : پسرغیرتی
نویسندگان : رقیه علیدادی و زینب کعبی
خلاصه داستان:
دختر داستانمون پر از حسرته پر از تنهایی و بغض چند ساله با پدر سخت گیر دختری که درونش و کشته با…پسر داستانمون که پر از غرور پر از قدرت ، از جنس سنگ و سرده… یک ازدواج خانوادگی یک عقد آسمانی اما اجباری انجام میده اما…
قسمتی از داستان:
سری طرف های قراردادمون چقدر زبون نفهم بودن میخواستن مبلغ قرارداد و بیارن پایین و بالاخره با رضایی همکارم راضیشون کردیم خیلی خسته بودم و سریع رانندگی میکردم بالاخره رسیدم خونه در و با ریموت باز کردم و وارد خونه شدم خیلی خسته بودم و سرم درد میکرد از ماشین پیاده شدم و راه پارکینگ تا خونه رو با قدم های محکم مثل همیشه طی کردم و وارد خونه شدم تا پام و گذاشتم داخل سالن آزیتا جلوم سبز شد اصلا حوصله اش و نداشتم حوصله ی هیچکس و نداشتم اخمی که همیشه بین ابرهام خط انداخته و بیشتر کردم
آزیتا: سلام داداش خسته نباشی.
-سلام. خواست چیزی بگه که گفتم -الان نه خسته ام. دوباره دهنش و باز کرد تا چیزی بگه که با اخم گفتم
-الان نه
...
بنظرم خوب بود ولی ای کاش طولانی تر بود تالذت بیشتری میبردیم